تقریباً تمام معتادان در ابتدا عقیده دارند که میتوانند مصرف مواد را ترک کنند، خیلی از این افراد نیز سعی میکنند بدون مصرف دارو، مواد را کنار بگذارند. اگرچه برخی از این افراد موفق میشوند، ولی خیلی از تلاشهای ترک اعتیاد پیش از آن که به ترک دائمی منجر شود، شکست میخورد. تحقیقات نشان داده است که سوءمصرف مواد در طولانی مدت موجب تغییراتی در مغز میشود که تا مدتها پس از ترک مواد نیز باقی میماند. این تغییرات ناشی از مواد در عملکرد مغز انسان، میتواند نتایج رفتاری زیادی داشته باشد، از جمله ناتوانی در کنترل کردن انگیزههای مصرف مواد علیرغم دانستن نتایج فاجعهبار آن – که این همان تعریف کلمه اعتیاد است.
اعتیاد به مواد بهمراه دگرگونی در تصمیمسازی است، تصمیماتی که ظاهراً برای لذت ارزش قائل شده و بخطرات آن را دست کم میگیرد. همچنین نمیتواند از اشتباهات مکرر خود درس بگیرد. علاوه بر این، بهتر است اعتیاد را به سان یک بیماری مزمن دید، بیماریای همچون بیماریهای قلبی یا دیابت، اعتیاد یک شکست اخلاقی نیست، به همین خاطر اکثر معتادان به درمانهای طولانی مدت نیاز دارند و لغزش هایی نیز در طی این مدت درمان رخ میدهد. بنابراین لغزشهای گاه و بیگاه تنها یک عقبنشینی قابلپیشبینی هستند، نه یک شکست درمان.
چرا ترک مواد مشکل است؟
درک این نکته که اعتیاد، چنین عنصر بیولوژیکی بنیادینی دارد، میتواند دشواری رسیدن به ترک مواد و حفظ آن بدون مصرف دارو را روشن کند. استرسهای روانی ناشی از کار، مشکلات خانوادگی، بیماریهای روانی، درد و همچنین مشکلات سلامتی، اشارات اجتماعی (مثلاً ملاقات با شحصی که در زمان اعتیاد با او دوست بوده) یا اشارات محیطی (مثلاً رفتن به خیابانها، دیدن اشیاء یا حتی بوییدن چیزی که او را به یاد دوره مصرف مواد بیاندازد) میتواند اشتیاق شدیدی را در فرد ایجاد کند، بدون آنکه روح فرد هم از این تحریک اولیه خبر داشته باشد. هریک از این عوامل میتواند مانع از رسیدن فرد به یک ترک دائمی شده و احتمال لغرش را افزایش دهد. با این حال، تحقیقات نشان میدهد که مشارکت فعالانه در درمان، عنصری ضروری برای نتایج مطلوب است و میتواند حتی به معتادان شدیدترین اعتیادها نیز کمک کند.
تغییرات ذهنی پس از مصرف مواد
اگر معتاد به مواد هستید، به احتمال خیلی زیاد، حداقل یکبار سعی کردهاید بدون مصرف دارو، اعتیاد را ترک کنید. خیلی از افراد سعی میکنند ولی عده اندکی موفق میشوند. علت این امر آن است که سوءمصرف طولانی مدت مواد، باعث بروز برخی تغییرات قابل توجه در مغز شده و این تغییرات در مغز فرد، حتی در صورت ترک اعتیاد، نیز باقی میمانند. این تغییرات باعث نتایج فاجعهباری هستند و به بگونهای بر شما تأثیر میگذارند که دیگر نمیتوانید ذات دعوتکننده خود را برای مصرف مواد کنترل کنید.
عموماً مغز شما با افزایش هورمونهای شیمایی بدن به مصرف مواد واکنش نشان میدهد. این هورمونها، آن حس سرخوشی که شما میخواهید به شما میدهند و خیلی طول نمیکشد که مغز شما دوباره انتظار آن احساس را از شما داشته باشد. وقتی فرد تصمیم به ترک میگیرد و از مواد استفاده نمیکند، مغز احساس میکند چیزی سرجایش خود نیست و در نتیجه سعی در بازگشت از ترک میکند. در اغلب موارد این بازگشت از ترک منجر به لغزش میشود.
محرکهای خارجی که منجر به مصرف مواد و اعتیاد میشوند
باید دانست که محرکهای خارجی بسیاری وجود دارند که میتوانند شما را به سمت مصرف مواد سوق دهند؛ این محرکها میتواند برای هر شخص متفاوت باشد. گاهی اوقات استرس روانی فرد را به اعتیاد سوق میدهد، مشکل کاری یا خانوادگی نیز میتواند فرد را برای برآمدن از عهده این مشکلات به اعتیاد سوق دهد. علاوه بر این، برای بیماران روانی، یا کسانی که مبتلا به دردهای مزمن ناشی از بیماریهای خاص هستند، مواد مخدر میتواند راهی برای فرار از این مشکلات باشد.
هر چیزی میتواند یک محرک تلقی شود، حتماً نباید محرک یک اتفاق خارقالعاده و تغییردهنده مسیر زندگی باشد. برای برخی افراد، گذراندن وقت با دوستان معتاد یا رفتن به جایی که قبلاً مواد مصرف کرده بودند میتواند انگیزهای برای مصرف دوباره باشد. همچنین بوها، اشیاء یا حتی احساسات بخصوص میتواند منجر به اشتیاق مصرف شود. محرکها شدیداً شخصی و منحصربفرد هستند.
چرا معتادان با وجود آگاهی نسبت به عواقب آن، نمیتوانند دست از مصرف مواد بکشند؟
خاصیت اصلی اعتیاد به مواد این است که فرد معتاد علیرغم آگاهی نسبت به عواقب آن به مصرف مواد ادامه میدهد. نظریه اقتصاد رفتاری، اعتیاد را به این صورت تعریف میکند که اعتیاد نتیجه عدم توانایی قربانی، در گرفتن تصمیماتی است که منجر به برانگیختن وی برای مصرف میشود. در ادامه ۱۰ روش آورده شده که از طریق آنها میتوان انتخابهای مصرف مواد را از لحاظ ناخوشيشناسي مختل کرد. همچنین این پروسههای ناکارآمد تصمیمسازی میتواند برای ما پیشبینی کنند که آیا شخص میتواند ظرفیت بهبود انتخابهای خود باز پس گیرد یا خیر؟
آسیبپذیری ژنتیکی
چرا تنها افراد خاصی معتاد میشوند و معتاد میمانند؟ شواهد محکمی وجود دارد که نشاندهنده زمینه وراثتی افراد برای معتاد شدن است. برای مثال مطالعاتی که بر دوقلوها و فرزند خواندهها انجام شد، نشان میدهد که حدود نیمی از آسیبپذیری شخص نسبت به اعتیاد به الکل ژنتیکی است. همچنین این احتمال وجود دارد که اعتیاد شدید به الکل میتواند تغییرات عمدهای را در مغز ایجاد کند.
خوددرمانی
در هنگام رنج و عذابهای احساسی ناشی از شرایط غیرقابلتحمل زندگی (تراژدیها)، یک “سرخوشی” کوچک میتواند به معنای ارضای روانی فرد و فرار از بدبختیها باشد. برای مثال، مصرف الکل میتواند باعث آرام شدن شخص و فراموشی دغدغههایش شود. متأسفانه، با گذشت زمان، مغز معتاد به الکل، خود را با مصرف دائمی الکل تطابق میدهد، که نتیجه آن اضطراب و زودرنجی است. و پس از مدتی بجای آن که فرد پس از نوشیدن احساس خوبی داشته باشد، پس از نوشیدن تازه احساسی معمولی خواهد داشت.
فقدان محرکهای جایگزین
فقدان یک محرک جایگزین برای ترک مواد میتواند تا حدودی تقاضای فرد برای مصرف مواد را توضیح دهد. مشاهده شده که فردی که در محلهای فقیر و محروم از رفاه زندگی میکنند، احتمال بالایی برای اعتیاد به مواد برای به دست آوردن لذتی موقتی دارد. تحقیقات گستردهای که به تازگی انجام شده نشان دهنده آن است که ارائه محرکهای جایگزین به کسانی که پیش از این محروم از آنها بودهند میتوان نتایج درمان اعتیاد را بهبود بخشد. به این معنا که شرایط محیطی میتواند نقش بسزایی در درمان اعتیاد به مواد و پیشگیری از لغزشها داشته باشد.
خودآگاهی معیوب
سوءمصرف مزمن مواد متناظر است با خودآگاهی معیوب شخص (عدم کارکرد قشر اینسولار کورتکس مغز)، که میتواند باعث شود فرد ضمن انکار شدت اعتیاد خویش، نیازی هم به درمان نبیند. برای مثال حتی در میان معتادان بسیار شدید به الکل، تنها بخش اندکی از آنها به مشکل اعتیاد خود معترفند. به همین خاطر فرد به نوشیدن الکل حتی پس از آگاهی نسبت به نابودی زندگیاش ادامه میدهد. آگاهی به خود یکی از مهمترین روشها برای ترقی آگاهی و بازداشتن خود از مصرف مواد است.
یک رابطه عشق و نفرت با مواد مخدر
سوءمصرف مزمن مواد میتواند منجر به جدایی میان ارزش پیشبینی شده مواد و لذت واقعی آن شود. برای معتادان، اشتیاق بسیار زیاد برای ماده مخدر لزوماً متناظر با لذت در مصرف آن نیست. به این معنا که، حتی پس از مصرف مادهای که دیگر مغز لذتی از آن نمیبرد، معتاد اشتیاق بسیار زیادی برای مصرف آن دارد. معتادان حتی پس از آنکه مصرف دارو لذت خود را از دست میدهد نیز نمیتوانند از اشتیاق به آن دل بکنند.
جاذبه مرگبار
سوگیری توجه برای محرکهای مرتبط با مواد یعنی تمایل فرد برای تشخیص و پاسخ سریع به محرک محیطی که به سوءمصرف فرد مربوط است. مطالعات مختلفی نشان دادهاند که سوگیری توجه در ارتباط با مواد، لغزشهای پس از شروع درمان را میتواند در میان معتادان به آن مواد پیشبینی کند. هرچند راههایی برای کاهش تأثیرات آن وجود دارد، ولی سادهترین این راه پرهیز از موقعیتها و محرکهایی است که به مصرف مواد مرتبط هستند.
از سرگرفتن دوباره مصرف
اصطلاح اثر پرهیزشکنی (AEV) به موقعیتی اطلاق میشود که در آن معتادان پس از ترک اولیه و بازگشت به مصرف، حتی مقدار بسیار بیشتری از آن ماده را مصرف میکنند. به همین خاطر احساس میکنند که کاملاً شکست خوردهاند. برای مثال “فقط یه سیگار” به سرعت تبدیل میشود به مصرف نصف یک پاکت؛ یا “فقط یه لیوان” تا پیش از آنکه فرد به خود بیاید باعث تمام کردن بطری مشروب خواهد شد. این سوگیری هنگامی اتفاق میافتد که فرد لغرش خود را انحراف از قول خود به ترک کامل مواد میبیند.
قائل شدن ارزش زیاد برای تشویقهای فوری
تکانشگری تمایل به دنبال کردن ارضاء فوری به قیمت منافع بلند مدت است. برای معتادان، تصمیم به ادامه استفاده می تواند منعکس کننده تسلط سیستم بی ارادگی بر فرآیند مشورتی باشد. بعلاوه اتفاقاتی که تأثیر آنی بیشتری دارند (مثلاً لذت آنی مواد در برابر عواقب طولانی مدت آن) توانایی بیشتری برای اثرگذاری بر تصمیم گیری فرد دارند. علاوه بر این، تحقیقات نشان می دهد که مشروبات الکلی و سایر مواد مخدر میتوانند ذهن اندیشهورز را مختل کنند، که مسئول طیف وسیعی از کنترل، از جمله مهار، توجه مداوم و برنامه ریزی است.
استرس
شواهدی محکمی مبنی بر ارتباط میان استرس مزمن و انگیزه برای سوءمصرف مواد وجود دارد. برای مثال، مطالعات علم انسانشناسی نشان میدهد که تجربیات ناسازگار کودکی ، مثل سوءاستفاده جسمی و جنسی، غفلت، خشونت خانگی و ناکارآمدی خانوادگی، با افزایش احتمال اعتیاد ارتباط مستقیمی دارد. استرس هیجانی بالا، رابطهای مستقیم با از دست دادن کنترل خود در مواجه با محرکها و ناتوانی در کامروایی بلند مدت دارد. علاوه بر این، فقر و نبود رفاه نیزماهیتی استرسزا دارد که میتواند به منجر اضطراب هیجانی و در نتیجه مصرف مواد شود.
تعصب فرفکنی
این نوع تعصب به تمایل فرد هنگامی “عدم اشتیاق” به مواد اشاره دارد که نحوه رفتار خود را در زمان “اشتیاق” به مواد، اشتباهاً پیشبینی میکند. ریشه این نوع رفتار، بخشی در این نکته نهفته است که افراد نمیتوانند شدت اشتیاقهای گذشته خود را به یاد آورند. این عدم توانایی در به یاد آوردن دقیق یا پیشبینی ناخوشیهای اشتیاق به مواد میتواند دلیل دست بالا گرفتن توانایی خود برای مقاومت در برابر این اشتیاق را توضیح دهد. چالش برای یک معتاد سابق این است که خاطراتش را در مورد احساس ناخوشایند و قدرت اشتیاق زنده نگاه دارد.