علل گرایش به اعتیاد به مواد مخدر: عوامل فردی، خانوادگی و محیطی

مشکل سوءمصرف مواد مخدر مشکلی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن عبور کرد. در واقع ترکیبی از علل مختلف است که به اعتیاد دامن می‌زند. دلایلی که کارشناسان برای گرایش به اعتیاد ذکر می‌کنند، تنها چند مورد از علل گرایش به اعتیاد محسوب می‌شود. طرح درمان ترک اعتیاد امروزه بیش از هر زمان دیگری به صورت شخصی و متناسب با شرایط منحصر به فرد هر بیمار تهیه می‌شود. طرح درمان جامع ترک اعتیاد به جز اعتیاد به مسائل و علل زیربنایی گرایش به اعتیاد نیز می‌پردازد.

قرار داشتن در معرض عوامل گرایش به اعتیاد لزوماً به این معنا نیست که فرد محکوم به معتاد شدن است. افراد بسیاری در معرض عامل‌های خطر اعتیاد قرار دارند، اما در برابر این عوامل مقاومت می‌کنند و هیچ‌گاه در دام اعتیاد نمی‌افتند؛ در این بین برخی فقط یکبار فریب مواد را می‌خورند و تجربه‌ی بد نخستین بار مصرف مواد باعث می‌شود که هیچ‌گاه دوباره به مواد روی نیاورند. بااین حال وقتی افراد در معرض خطر، شروع به مصرف مواد می‌کنند، ممکن است مصرف تفریحی آنها به سرعت از کنترل خارج شود. آگاهی از عامل‌های خطر اعتیاد به مواد مخدر به تهیه طرح درمان بهتر و همچنین پیشگیری از اعتیاد کمک می‌کند.

کلینیک ترک اعتیاد دکتر استکی با سال‌ها تجربه و تخصص در زمینه درمان مشکلات اعتیادی آماده ارائه خدمات مشاوره و درمان دراین زمینه می‌باشد. لطفا جهت کسب اطلاعات بیشتر و رزرو نوبت با شماره ما تماس حاصل فرمایید.

علل اعتیاد به مواد مخدر


اعتیاد به مواد مخدر هر ساله بیش از میلیاردها تومان خسارت در زمینه‌های حقوقی و بهداشتی به بار می‌آورد و بخش قابل توجهی از درآمدها را به هدر می‌دهد. اعتیاد به مواد مخدر یک عامل مشخص ندارد. اعتیاد یک بیماری پیچیده است که از عوامل همپوشانی کننده مختلفی مانند استعداد ژنتیکی اعتیاد، عوامل اجتماعی ـ اقتصادی، در دسترس بودن مواد و سابقه خشونت در خانه نشأت می‌گیرد. پژوهشگران در دهه‌های گذشته توانسته‌اند عامل‌ها و محرک‌هایی را شناسایی کنند که فرد را به سمت اعتیاد و ادامه دادن مصرف مواد سوق می‌دهد. درک علل ریشه‌ای اعتیاد به مواد مخدر یکی از راه‌های بهبود روش‌های درمان ترک اعتیاد و دستیابی به نتایج مطلوب در آینده است.

عامل‌های بیولوژیک اعتیاد

سوءمصرف مواد مخدر غالباً به کمبود اراده و ضعف کنترل فرد بر خود نسبت داده می‌شود، به عبارتی دیگران تصور می‌کنند که معتادان خودشان آگاهانه تصمیم می‌گیرند که دست به این رفتار مخرب بزنند، اما کارشناسان معتقداند که بعضی گونه‌های اعتیاد ریشه‌هایی عمیق در سلول‌های بدن مصرف کننده دارد. این نظریه مطرح شده است که تقریباً نیمی از گرایش فرد به اعتیاد از عامل‌های ژنتیکی نشأت می‌گیرد. نقش ژن‌ها پیچیده است و اثر آنها در تمام انسان‌ها یکسان نیست. درهر حال به نظر می‌رسد که ژن‌ها دارای اثرهای زیر باشند:

  • افزایش نشئگی و احساس سرخوشی ناشی از مصرف مواد مخدر
  • کاهش توانایی فرد برای احساس کردن واکنش‌های منفی به مواد مخدر
  • واکنش سریع به مواد مخدر، درحالی که همین مواد واکنش افراد دیگر را کند می‌کند.
  • تغییر ناگهانی و سریع به سمت اتخاذ کردن انواع رفتارهای تکراری، به عبارت دیگر فرد شخصیت معتادگونه دارد.

هر یک از این عامل‌های ژنتیکی مواد مخدر را جذاب‌تر و غلبه بر اعتیاد را سخت‌تر می‌کند. مصرف مواد مخدر در افرادی که دارای این استعداد ژنتیکی هستند، به شدت تحت تاثیر بیولوژی پایه قرار دارد. ژن‌ها فرد را به سمت مصرف مواد سوق نمی‌دهند، اما زمانی که فرد مصرف تفریحی مواد را شروع می‌کند، این مصرف تفریحی به سرعت به دلیل این عامل‌های ژنتیکی زیربنایی از کنترل خارج می‌شود.

برای برخی افراد کافی است که فقط یک دقیقه در معرض مواد قرار بگیرند تا به آن وابستگی جسمی پیدا کنند. این افراد ژن‌های خاصی دارند که در گرایش به اعتیاد و رفتارهای اعتیادگونه نقش دارند. در پژوهشی که بر روی دوقلوها انجام شد، نقش مولفه‌ی ژنتیکی در گرایش به مواد مخدر مشخص شد. در این پژوهش داده‌هایی با هم مقایسه شد که از دوقلوهای همسان با آرایش ژنتیکی یکسان و دوقلوهای غیرهمسان با آرایش ژنتیکی متفاوت در یک بازه زمانی ده ساله به دست آمده بود. نرخ بروز رفتارهای اعتیادگونه همزمان در گروه دوقلوهای همسان بیشتر از دو برابر گروه کنترل دوقلوهای غیرهمسان بود.

تاکنون تقریباً بیش از ۴۰ گونه ژن مرتبط با اعتیاد و رفتارهای اعتیادآور کشف شده است. ژنتیک بر شیوه واکنش نشان دادن فرد نسبت به مواد مخدر اثر می‌گذارد. برای مثال فرد حامل ژن Htr1b به اثرات الکل و کوکائین حساس‌تر است و بنابراین در برابر اعتیاد آسیب‌پذیرتر است. عکس این قضیه نیز درست است. فرد حامل گونه‌ای از ژن YP2A6 حتی نمی‌تواند دود سیگار را تحمل کند و به همین دلیل استعداد کمتری برای معتاد شدن به نیکوتین دارد.

ارتباط پررنگی بین بیماری روانی و سوءمصرف مواد مخدر وجود دارد؛ بیش از نیمی از مصرف کنندگان مواد مخدر از نوعی بیماری روانی نیز رنج می‌برند. عده‌ای از این بیماران برای تحمل درد و ناراحتی خود به مواد پناه می‌برند. حال آن که در گروه دیگر این مشکل سوءمصرف مواد است که منجر به بروز مجموعه‌ای از واکنش‌های زنجیره‌ای می‌شود و به این ترتیب بیماری روانی ریشه می‌دواند و پیشرفت می‌کند. برخی نیز به دلیل استعداد ژنتیکی مستعد ابتلا به بیماری‌های روانی و اعتیاد هستند، هرچند کارشناسان معتقد هستند که برای اعلام نتیجه قطعی درباره ارتباط بین استعداد ژنتیکی و بیماری‌های روانی و اعتیاد باید مطالعات بیشتری انجام شود. درهر حال بیماری روانی و سوءمصرف مواد مخدر دو یار جدانشدنی هستند و زمانی که ارتباط بین آنها برقرار شود، به سختی می‌توان این پیوند را بدون کمک گرفتن ازهم گسست.

عامل‌های خطر محیطی و تاثیر آنها بر اعتیاد  به مواد مخدر

خانه‌ای که در آن بزرگ می‌شویم، تاثیر انکارناپذیری بر گرایش پیدا کردن به سمت مصرف و سوءمصرف مواد مخدر دارد. وجود این ارتباط در یک مطالعه به خوبی نشان داده شده است، پژوهشگران مصرف مواد مخدر و الکل را بین دوقلوهای ژنتیکی مقایسه کردند که در خانه‌های متفاوت بزرگ شده بودند. کودکانی که در خانه‌هایی با مشکلات طلاق و بیماری روانی بزرگ شده بودند یا در دوران رشد خود شاهد مصرف مواد مخدر و الکل توسط اعضا خانواده بودند، بیشتر در معرض خطر مصرف مواد مخدر در دوران بزرگسالی قرار داشتند. می‌توان گفت که زندگی کردن در چنین خانه‌های ناآرامی چنان فشار و استرس شدیدی را به فرد تحمیل می‌کند که وی مصرف مواد را راه‌حلی منطقی برای فرار از این وضعیت می‌یابد؛ البته احتمال دارد که بزرگ شدن در این خانه‌های ناامن قبح سوءمصرف مواد را از بین برده باشد. کودکی که در دوران رشد خود شاهد مصرف مواد توسط والدینش است، سوءمصرف مواد برایش عادی می‌شود و این کار را از سن پایین یاد می‌گیرد.

به همین نحو زندگی کردن در محیطی که مواد در آن به وفور در دسترس است، زمینه را برای اعتیاد مهیا می‌کند. افرادی که در محیط‌های پرخطر زندگی می‌کنند، بارها همسایگان خود را در خیابان در حال خرید و فروش مواد می‌بینند و دیدن فردی که با سوزن، سرنگ، آمپول و دیگر وسایل مصرف مواد در خیابان راه می‌رود، برایشان عادی می‌شود. فروشندگان مواد مخدر شب‌ها محله را به قرق خود درمی‌آورند و فردی که در چنین محله‌ای زندگی می‌کند، بارها با پیشنهاد فروش مواد مواجه می‌شود. چنین محیطی مصرف مواد را به امری عادی تبدیل می‌کند و فرد باور می‌کند که مصرف مواد کاری متداول و بی‌خطر است. به علاوه زندگی کردن در یک محله جرم‌خیز سرشار از استرس و اضطراب است و بسیاری برای آرام کردن ترس و نگرانی‌های خود به مواد روی می‌آورند. مصرف مواد به راهی برای همرنگ جماعت شدن و تسکین دادن دردها تبدیل می‌شود و فرد به سختی می‌تواند در برابر وسوسه مصرف مواد مقاومت کند.

کودکانی که در خانه‌ی خود با مواد مخدر و مصرف آنها آشنا می‌شوند، هشت برابر بیشتر از بقیه کودکان در معرض انجام دادن رفتارهای اعتیادگونه قرار دارند.

سوالات خود را از دکتر بپرسید.

غالباً گفته می‌شود که نوجوانانی مواد مصرف می‌کنند که دوستان‌شان نیز مصرف کننده هستند. مصرف مواد مخدر برای نوجوانان راهی برای پذیرفته شدن در جمع است، به علاوه مصرف مواد تفریح جذابی برای روزهای طولانی به نظر می‌رسد و به خوبی جای برنامه‌های خسته کننده تلویزیون و بازی‌های تکراری رایانه‌ای و ویدئویی را می‌گیرد. البته بزرگسالان نیز از اطرافیان خود و افرادی که با آنها زندگی می‌کنند، تاثیر می‌پذیرند. برای مثال اعتیاد یا مصرف مواد توسط یکی از زوجین دیگری را نیز به مصرف مواد ترغیب می‌کند. اگر یکی از زوجین مواد مصرف کند، دیگری نیز به او ملحق می‌شود تا شاید جذابیت فربینده‌ی موادی را که همسرش را از او دور کرده است، درک کند. همچنین گاهی همسر پاک برای اصلاح رابطه و آشتی کردن با همسر خود وارد بازی می‌شود؛ او ترجیح می‌دهد به جای جرو بحث بی‌پایان بر سر مصرف مواد، در کنار همسرش از مصرف مواد لذت ببرد. شاید این مصرف مشترک در ابتدا همسران را به هم نزدیک کند، اما ثمره‌ی این تفاهم چیزی به جز اعتیاد خانمان‌سوز نیست.

عامل‌های اجتماعی ـ اقتصادی نیز در اعتیاد به مواد مخدر نقش دارند، هرچند نقش آنها کاملاً واضح نیست. مردمی که شرایط زندگی ناعادلانه‌ای دارند و خدمات بهداشتی کافی دریافت نمی‌کنند، برای مثال زیر خط فقر زندگی می‌کنند، بی‌خانمان هستند و همچنین زندانیان، درصد بالایی از معتادان به الکل و مواد مخدر را تشکیل می‌دهند. حال آن که افرادی که خدمات بهداشتی ـ درمانی مناسبی را دریافت می‌کنند، کمتر به سمت اعتیاد کشیده می‌شوند. افراد محروم از خدمات درمانی برای تسکین استرس یا درد مزمن خود به الکل یا مواد مخدر غیرمجاز روی می‌آورند. از این گذشته اقشار کم‌درآمد نمی‌توانند مخارج سنگین خدمات درمانی را بپردازند. برآورد می‌شود که کمتر از ۱۰ درصد افرادی که نیاز به درمان دارند، می‌توانند درمان مناسب را دریافت کنند و بیش از یک سوم بیماران نداشتن بیمه درمانی را مانع اصلی برخورداری از درمان مناسب ذکر می‌کنند.

در مطالعه‌ای که بر روی بی‌خانمانی و سوءمصرف همزمان مواد انجام شد، بیش از ۶۷% مصاحبه شوندگان بی‌خانمانی خود را پی‌آمد مشکل سوءمصرف مواد عنوان کردند. بیماری‌های روانی همزمان نیز احتمال گرایش به اعتیاد و به تبع آن بی‌خانمانی را افزایش می‌دهد. برای مثال فردی که به دلیل ابتلا به اختلال روانی نمی‎تواند به کار خود ادامه دهد، بیشتر در معرض خطر وابستگی به مواد مخدر و بی‌خانمانی قرار دارد. می‌توان اینگونه نتیجه‌گیری کرد که افرادی که در چنگال فقر گرفتار هستند، بیشتر به مواد مخدر دسترسی دارند، اما نمی‌توانند به راحتی از روش‌های درمان ترک اعتیاد برخوردار شوند؛ مجموعه این شرایط خطر افتادن در دام اعتیاد را افزایش می‌دهد.

به جز عامل‌های اجتماعی ـ اقتصادی، ضعف والدین معتاد به مواد مخدر در مهارت‌های مقابله‌ای یک ویژگی شخصیتی است که به فرزندان منتقل می‌شود. این کودکان بدون برخورداری از مهارت‌های مقابله‌ای مناسب به احتمال زیاد به بزرگسالانی تبدیل می‌شوند که برای فرونشاندن استرس خود به مواد پناه می‌برند. به علاوه کودکانی که از سن پایین با مواد مخدر آشنا می‌شوند، بیشتر به مصرف مواد ترغیب می‌شوند یا بیشتر به مواد دسترسی دارند و به همین دلیل زمینه برای معتاد شدن‌شان مساعدتر است. نوجوانان غالباً به انواع ترکیبات مواد مخدر، مانند رنگ، چسب، الکل، نیکوتین و داروهای تجویزی در خانه دسترسی دارند. در دسترس بودن این مواد در کنار آشنا شدن با مواد مخدر از سن پایین و ضعف در مهارت‌های مقابله‌ای نقش انکارناپذیری در دائمی شدن رفتارهای اعتیادآور در خانواده دارد.

جهان همواره مکان امنی برای زندگی کردن نیست و انسان‌ها هر از گاه اتفاقات ناخوشایندی را تجربه می‌کنند و صدمات مختلفی، از قبیل موارد زیر به روح و روان‌شان وارد می‌شود:

  • مشاجره فیزیکی
  • سوءاستفاده کلامی
  • مورد بی‌توجهی قرار گرفتن
  • قربانی سانحه و تصادف شدن
  • بلایای طبیعی
  • تروریسم

این اتفاقات تاثیر نامطلوبی بر ذهن باقی می‌گذارد و قربانیان این سوانح به تدریج وسوسه می‌شوند که برای فرونشاندن درد و اندوه خود به مواد مخدر پناه ببرند. ارتباط بین آسیب دیدن در دوران کودکی و مصرف مواد مخدر در دوران بزرگسالی کاملاً واضح و البته هشداردهنده است. درمان و مشاوره مناسب به این افراد کمک می‌کند تا این اتفاقات را پشت سر بگذارند و به سمت اعتیاد کشیده نشوند. افرادی که تحت درمان قرار نگیرند، در برابر اعتیاد آسیب‌پذیر خواهند بود.

سابقه مورد سوءاستفاده جسمی و جنسی قرار گرفتن، به ویژه در میان زنان احتمال گرایش به مصرف مواد مخدر را افزایش می‌دهد. بیش از ۷۵% از زنانی که الکل مصرف می‌کنند، در گذشته قربانی نوعی صدمه جنسی و تجاوز بوده‌اند. از دلایل احتمالی سوءمصرف مواد مخدر پس از آسیب‌های جسمی یا جنسی می‌توان به اثر بی‌حس کنندگی و کرخت کنندگی مواد مخدر اشاره کرد؛ فرد رنجور و آسیب دیده مصرف مواد را نوعی راهکار خوددرمانی می‌داند که دردش را تسکین می‌دهد یا این که قربانی این اتفاقات به عنوان یک رفتار خودتخریب‌گرانه به مصرف مواد روی می‌آورد. چنانچه تفاوت‌های فرایندهای متابولیک در مردان و زنان را نیز در نظر بگیرید، متوجه می‌شوید که زنان نسبت به الکل و مواد مخدر حساس‌تر هستند و در مقایسه با مردان به مواد کمتری برای رسیدن به اثر یکسان نیاز دارند. در نتیجه زنان بیشتر از مردان در معرض خطر اعتیاد به مواد مخدر و الکل قرار دارند.

شخصیت

گاهی اوقات روش تفکر و واکنش فرد در یک موقعیت مفروض منجر به سوءمصرف مواد مخدر می‌شود. برای مثال بعضی افراد تکانشی و بدون فکر عمل می‌کنند و به جای فکر کردن درباره انتخاب‌های خود و تصمیم‌گیری با توجه به مزایای فعلی و پی‌آمدهای آتی، بر مبنای محرک‌ها عمل می‌کنند. این بدون فکر عمل کردن زمینه را برای مصرف مواد مخدر هموار می‌کند، حال آن که افراد محتاط‌تر هیچ‌گاه جسارت امتحان کردن مواد را ندارند. نتایج یک مطالعه نشان می‌دهد که بین سوءمصرف مواد مخدر و عامل‌های شخصیتی مانند کنترل ضعیف بر خود و بدمزاجی یا تندخویی ارتباط معناداری وجود دارد. این افراد دوستان انگشت‌شماری دارند و نمی‌توانند با دیگران ارتباط برقرار کنند، در چنین شرایطی مواد مخدر به مرهمی تبدیل می‌شود که درد و تنهایی را تسکین می‌دهد. بنابراین منطقی به نظر می‌رسد که بگوییم این قبیل ویژگی‌های شخصیتی فرد را به سمت سوءمصرف مواد مخدر سوق می‌دهد.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *